لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 48 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
آموزه های دینی و بهره وری نیروی انسانی
اصطلاح شناسی بهره وری
اصطلاح رایج و شایع ( productivity )
در فرهنگ لغت فارسی، به معنای بهره برداری، کام یابی و با فایدگی است و در پژوهش ها به معنای راندمان، بازدهی، مولّدیت و باروری به کار می رود. البته تعریف اصطلاحی این واژه فراوان است و پیوسته جدیدتر و کامل تر هم می شود. برخی، بهره وری را در مفهوم اقتصادی آن در رابطه بین کمیت و کیفیت کالاها و خدمات تولید شده و مقدار منابع مصرف شده می دانند.
آژانس بهره وری اروپا ( European Productivity Agency ) بهره وری را چنین تعریف می کند: بهره وری در درجه اول یک دیدگاه فکری است که همواره سعی دارد آنچه را در حال حاضر موجود است، بهبود بخشد و مبتنی بر این عقیده است که انسان می تواند کارها و وظایفش را بهتر از روز قبل انجام دهد.
سازمان ملی بهره وری ایران هم بر این باور است که: بهره وری، یک نگرش عقلایی به کار و زندگی است که هدف آن، هوشمندانه تر کردن فعالیت ها برای دستیابی به زندگی بهتر و متعالی تر است.
آخرین و دقیق ترین تعریف بهره وری، مجموع اثربخشی و کارآیی است:
بهره وری = اثربخشی (اجرای کارهای درست) + کارآیی (اجرای درست کارها).
یعنی برای اینکه بتوانیم در کار خود اثربخش باشیم و به هدف برسیم، باید کارهای درست را انجام دهیم. پس از انتخاب درست ترین کار هم، باید کارآیی خود را با انجام کار به صورت شایسته بالا ببریم.
اگر چه هر کدام از این تعریف ها در جایگاه خود درست و کارآمد است، بهره وری می تواند بیشترین استفاده از کمترین امکانات و منابع مادی و معنوی در راه رسیدن به رشد و شکوفایی همه جانبه زندگی انسان باشد.
منظور از امکانات و منابع مادی، فن آوری، مدیریت، نیروی انسانی و منابع طبیعی است. منظور از منابع معنوی هم ارزش ها، رفتارها، هنجارها، نگرش ها و اسلوب هایی است که قابل اندازه گیری نیستند، ولی می توانند نقش مهمی در بهبود بهره وری به طور مستقیم و غیر مستقیم ایفا کنند.
بهره وری در اسلام
با توجه به مفهوم لغوی و اصطلاحی بهره وری، مشخص می شود که جوهره این مفهوم نه تنها در جامعه دینی و اسلامی ما تازگی ندارد، بلکه جزو بدیهیات زندگی به شمار می آید. همچنین این مسئله همواره در کلام باری تعالی و معصومان متجلی است؛ چرا که فلسفه آفرینش انسان، به کمال رسیدن و هر روز بهتر از روز قبل شدن است و این همان معنای بهره وری است.
امام علی(ع) در گفتاری ارزشمند می فرماید: «کسی که امروز خود را اصلاح و کوتاهی های دیروز خود را جبران کند، رستگار می شود».
امام صادق(ع) هم می فرماید: «هرکس دو روزش یکسان باشد، فریب خورده است».
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : powerpoint (..ppt) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 13 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
بسم الله الرحمن الرحیم
تربیت دینی
سورپریز، برای شببیداران!
در حالات مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطا (از علمای بزرگ نجف در قرن سیزدهم هجری) آمده است: در یکی از شبها که برای تهجّد برخاست، فرزند جوانش را از خواب، بیدار کرد و فرمود: «برخیز به حرم مطهّر مشرّف شویم و آن جا نماز بخوانیم». فرزند جوان که برخاستن از خواب در آن ساعت شب برایش دشوار بود، عذر خواست و گفت: «من فعلاً مهیا نیستم، شما منتظر من نباشید؛ بعداً مشرّف میشوم». آقا فرمود: «نه! من این جا ایستادهام. برخیز و مهیا شو تا با هم برویم».
آقازاده به ناچار از جا برخاست و وضو ساخت و با هم به راه افتادند.
کنار در صحن مطهر که رسیدند، مرد فقیری را دیدند که نشسته و دست نیاز به طرف مردم، دراز کرده است. آن عالم بزرگوار ایستاد و به فرزندش فرمود: «این شخص در این وقت شب، برای چه این جا نشسته است؟». فرزند گفت: «برای تکدّی از مردم». فرمود: «چه مقدار ممکن است از رهگذران، نصیب او گردد؟». فرزند گفت: «احتمالاً یک قَران!». مرحوم کاشف الغطا فرمود: «فرزندم! درست فکر کن و ببین این آدم، برای مبلغ بسیار اندک و کمارزش دنیا (و آن هم محتمل)، در این وقت شب، از خواب و آسایش خود دست برداشته و در این گوشه نشسته و دست تذلّل به سوی مردم، دراز کرده است! ایا تو به اندازه این شخص، به وعدههای خدا درباره شبخیزان و متهجّدان، اعتماد نداری که فرموده است: فَلا تَعلمُ نَفسٌ ما اُخفی لَهُم مِن قُرَّةِ اَعین [؛ یعنی: هیچ کس نمیداند که خداوند برای شببیداران، چه چشمروشنیهایی پنهان داشته است (سوره سجده، ایه 17)]».
گفتهاند که آن فرزند جوان، از شنیدن این گفتار پدرِ زندهدل، چنان تکان خورد و تنبّه یافت که تا آخر عمر، از شرف سعادت بیداری آخر شب، برخوردار بود و نماز شبش ترک نشد.
پاسداشت کلام خدا
از یکی از علما نقل شده است که میگفت: با عدّهای برای حجّ به مکّه مشرّف شدیم. در مدینه، یک نفر از ما درگذشت. پس از دفن وی، مجلس ترحیمی تشکیل دادیم و یکی از قاریان اهل سنّت را برای خواندن قرآن، به مجلس دعوت کردیم. قاری آمد و نشست؛ امّا قرآن نمیخواند. به او گفتیم بخوان. گفت: «شما مشغول حرف زدن هستید و تا ساکت نشوید، قرآن نمیخوانم».
همه ساکت شدیم. دوباره گفت: «طرز نشستن شما متناسب با مجلس قرآن نیست». همه دوزانو نشستیم که دوباره گفت: «هنوز مجلس برای قرائت قرآن مهیا نیست؛ زیرا در دست بعضی چای و سیگار مشاهده میشود». چای و سیگار را که کنار گذاشتیم، قاری، ایهای از قرآن را تلاوت کرد و مجلس را ترک کرد. ایهای که تلاوت کرد، این بود: «و اذا قُریء القُرآن فَاستمعوا لَه و اَنصتوا؛ هنگامی که قرآن خوانده میشود، بدان گوش فرا دهید و ساکت باشید» (سوره اعراف، ایه 204).
خاطره مکتب
علّامه حسنزاده آملی، از دوران کودکی خود، زمانی که در مکتب، قرآن آموخته است، خاطره شیرینی دارد. ایشان میگوید: روزی یکی از ملّاباجیها، مطلبی را به ما یاد داد. من با یک وجد و نشاط خاصّی به خانه آمدم و از بزرگان خانه پرسیدم: شما میتوانید بگویید یک شتر در میان دو خدا یعنی چه؟ آنها جوابی نداشتند. بعد من برایشان توضیح دادم که در ایه: «فقال لهم رسولُ الله ناقَةَ الله و سُقیاها»، ناقه به معنای «شتر» است که بین دو «الله» قرار گرفته است. آنها خیلی احساس شگفتی کردند و گفتند: از کجا میدانی؟ گفتم: ملّاباجی به ما یاد داده است!
همدم تنهایی
علّامه محمّد اقبال لاهوری، زمانی که در زادگاهش شهر سیالکوت، درس میخواند، هر روز، هنگام صبح، قرآن تلاوت میکرد. پدر او وقتی از انجام دادن وظایف روزمرّه، فارغ میشد، میآمد و اقبال را میدید. یک روز صبح زود، نزد او آمد و گفت: «وقتی فرصت یافتم، به تو یک راز را خواهم گفت». سرانجام پس از مدّتی، به اصرار اقبال، آن راز را آشکار کرد. او با مهربانی گفت: «پسرم! آن رازی که میخواستم عیان کنم، این بود که وقتی قرآن تلاوت میکنی، فکر تو این باشد که قرآن بر تو نازل شده است و اکنون الله با تو همکلام است».
اقبال در اشعارش به این واقعه، اشاره کرده است. ترجمه شعر اُردوی او چنین است: «تا وقتی که قرآن بر وجدان تو نازل نشود، نه [فخر الدّین] رازی میتواند مشکل تو را حل کند و نه [زَمَخشَری،] صاحب تفسیر کشّاف».
اقبال در نامه مورّخ دوم مارس 1917م، مینویسد: «در محیط شلوغ و پر از ازدحام لاهور به سر میبرم؛ امّا در حقیقت، تنها هستم. هر وقت از کارهای ضروری فراغت پیدا میکنم، به تلاوت قرآن میپردازم و در عالم خیال، اوضاع صدر اسلام را در نظر، مجسّم میکنم. با خودم میاندیشم که وقتی خیال آن عصر، این قدر شیرین و روحافزاست، پس خود آن دوره چه قدر خوب بوده است!».
اقبال در 1937م، در لاهور در گذشت.